آیتالله شیخ مرتضی بنیفضل میگوید: «در ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى اتفاق مهمی رخ داد كه در آن مقطع براى من خيلى جالب بود و هميشه آن صحنهها در جلوى چشمم عبور مىكند که حمايت عشاير منطقه فارس از خواستههاى ...
آبش خاتون تنها فرمانروای زن استان فارس در قرن هفتم هجری است که از سوی ایلخان مغول، اتابک شیراز بوده که توانست با محافظت از شیراز در برابر حمله مغولها، شیراز را از غارت و تخریب در امان بدارد و به سبب مهاجرت هنرمندان،...
با تصویب کاپیتالاسیون، سیدعبدالحسین طباطبایی (نماینده وقت مردم کازرون در مجلس شورای ملی) که نسبت فامیلی با آیت الله سید احمد پیشوا از شاگردان امام خمینی داشت، خبر این مصوبه را به آیت الله پیشوا داد.
مدیر پایگاه میراث جهانی پاسارگاد گفت: در جریان مرحله سوم پروژه بازپیرایی و ساماندهی بلوکهای صفه بنای برج سنگی پاسارگاد، دو نمونه دیگر از بستهای دمچلچلهای بهصورت کاملاً سالم یافت شد.
این کتاب به نقش رزمندگان شهرستان کازرون در هشت سال دفاع مقدس میپردازد و هیات رزمندگان این شهرستان پس از نزدیک به پنج سال پژوهش و گردآوری اطلاعات رزمندگان جان بر کف، یگانهای رزم و پشتیبانی رزم ارتش، نیروی انتظامی،...
پایگاههای اصلی بسیج مردمی، مساجد و مدارس بود. حتی دانش آموزان نیز نحوه کار با اسلحه را یاد میگرفتند و سپس برای انجام تیراندازی آموزشی به پادگانها اعزام میشدند. اولین گروه از بسیج دانشآموزی در جهرم طرحریزی ...
در اینفوگرافیک "بوسه تقدیر" به معرفی و بررسی تیپ 33 المهدی استان فارس میپردازد. تیپ 33 المهدی استان فارس در سال 1360 به فرماندهی سردار علی فضلی تشکیل شد و چهار ماه بعد سردار محمدجعفر اسدی مسئولیت فرماندهی را به ...
از فعالیت هایی که داشتیم یکی اش این بود که روزی سرهنگ معصوم زاده مرا صدا زد. گفت ما به یک چلچه نیاز داریم. چلچله موشک اندازی بود که همزمان ۴۰ موشک را می توانست شلیک کند. کمی فکر کردم و گفتم چرا چهل تا، خب مثلاً ...
به مناسبت 20 شهریور ماه، سالگرد شهادت شهید محراب آیت الله سید اسدالله مدنی، به سراغ سردار حاج محمود فیروزی از یاران نزدیک شهید مدنی در نورآباد ممسنی رفتیم.
فعال سیاسی استان فارس گفت: رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر هیات دولت سیزدهم با ایشان، توصیههایی را به مسئولان داشتند و مواردی را مطرح کردند که دولت باید در انتخاب مدیران میانی دقت کند کسانی انتخاب شوند که با این ...
دشمن ما را دور زد؛ هرچند نیروها رهایی یافتند... لوله تانک دشمن روی خاکریز بود و بچهها، زیر آن با سکوت جابجا میشدند؛ سربازان دشمن هم میترسیدند که از تانک بیرون بیایند.
با شنیدن این سخنان، نگاهی به خود انداختم و با آگاهی از تندرستیم، به سوی سنگر فرمانده گردان دویدم تا آمبولانس را پیدا کنم... نزدیک به ۸۰۰ متری امده بودم که احساس کردم دیگر پایم مرا یاری نمیکند... نگاهی به پاهایم ...